فیلمبرداری یکی ازحرفه هایی است که بسیار پیچیده ،فنی و توام با هنر است. امروزه دوربینهای دیجیتالی به مدد تکنولوژی های روز کار را بسیار آسان کرده است. فقط کافی است دوربین را روشن کرده و دکمه استارت را بزنیم. همه چیز به طور اتوماتیک تنظیم شده و تصویر روشن و واضحی را در روی نوار ویدیویی یا هارد دوربین ضبط خواهد کرد. هر چند که اگر برای اولین بار فیلمبرداری کنید، هیجان زده خواهید شد. زیرا ثبت لحظات مهم و مورد نظر شما و بازبینی آنها احساس شور و شعف درشما ایجاد خواهد کرد. اما پس ازمدتی هیجانات اولیه فروکش کرده و واقع بینانه تربه تصاویر نگاه خواهید کرد دراین هنگام است که تصاویر شما چندان برایتان خوشایند نخواهدبود. یک فرق بزرگی را با فیلمهایی که در تلویزیون و سینمامی بینید احساس خواهید کرد. اگر آدم منصفی باشید قبول خواهید کرد که فیلمبرداری کارش فقط روشن و خاموش کردن دوربین نیست بلکه کاری است پیچیده، فنی و حرفه ای است که اگر با همدیگر تلفیق شوند چیزی خلق خواهد کردکه اسم آن هنر فیلمبرداری است وصاحب آن حرفه را فیلمبردار (فیلمبردار دوربین ویدیویی را تصویربردار مینامندکه به غلط ما نیز فیلمبردار می گوییم)
انسان قبل از کشق آتش، مانند همه موجودات زنده روی زمین با غذای زنده و بدون پزشک و دارو و بیمارستان تکامل خود را طی کرده و طول عمر خود را به نهصد سال (بر حسب کتاب مقدس) رسانده بود. ولی در نتیجه مصرف مواد پخته، مرده، مصنوعی، شیمیایی و غیره بیماری های گوناگون به وجود آورده و طول عمر خود را رفته رفته کوتاه تر کرده تا به این حال دردناک رسانده است. خوردنی های “پخته” هیچ ارزش غذایی ندارند. آتش کلیه ی خواص غذایی را در غذای طبیعی و زنده می کشد، نابود می کند و آن را به یک نوع ماده غیرطبیعی، سمی و خطرناک تبدیل می نماید. کتاب “پخته خواری، یک عادت مرگ آور، باعث همه بیماری ها” را می توان مکمل کتاب خامخواری آقای آوانسیان دانست. در این کتاب شما با عکس العمل های شفابخشی که در هنگام خامگیاهخواری با آن رو به رو خواهید شد بهتر آشنا شده و نکات مهم دیگری را در رابطه با این رژیم غذایی خواهید آموخت. خواندن آن را به تمامی علاقه مندان به سلامتی توصیه می کنم.
متلب یکی از زبان های سطح بالا با تمرکز بر تکنیک های محاسباتی است. این نرم افزار محیطی مناسب برای انجام عملیات های ریاضی ٬ تحلیل های آماری ٬ بهینه سازی های ایجاد محیط های ویژوال و برنامه نویسی آن را همزمان فراهم کرده است. نام متلب از حروف ابتدایی Matrix Labratory آمده است. متلب یک محیط نرمافزاری برای انجام محاسبات عددی و یک زبان برنامهنویسی نسل چهارم است. واژهٔ متلب هم به معنی محیط محاسبات رقمی و هم به معنی خود زبان برنامهنویسی مربوطهاست که از ترکیب دو واژهٔ ماتریکس و آزمایشگاه ایجاد شدهاست. این نام حاکی از رویکرد ماتریس محور برنامهاست، که در آن حتی اعداد منفرد هم به عنوان ماتریس در نظر گرفته میشوند. کار کردن با ماتریسها در متلب بسیار ساده است.
استاد ابوالقاسم حالت ، در ۱۲۹۸ هجری شمسی در تهران زاده شد از جوانی ، زبانهای عربی ، انگلیسی و فرانسه را آموخت و از سال ۱۳۱۴ به سرون شعر روی آورد . پس از تحصیلات متوسطه به استخدام شرکت نفت در آمد. همکاری خود با مجله ی فکاهی توفیق را از سال ۱۳۱۷ آغازید و تا آخرین شماره ی این مجله در آن قلم زد . به گفته ی خود او ، گاهی تا روزی ۱۰ ساعت در این مجله به سرودن شعر طنز انتقادی در قالبهای مثنوی و رباعی و بحر طویل …مشغول بود . اشعارش را با نام خروس لاری ، شوخ ، ابوالعینک و فاضل مآب ، امضا می کرد. او در آن سالها با مجلات امید ، تهران مصور و پیام ایرانی هم همکاری داشت . بهار او را به کنگره نویسندگان ایران دعوت کرد . او با موسیقی هم آشنا بود و ترانه سرایی هم می کرد . اولین سرود جمهوری اسلای را او سرده است . ( شد جمهوری اسلامی به پا…) او از سال ۱۳۲۳ هر هفته چند حدیث از مولا علی را به صورت رباعی ترجمه می کرد و بعدها در مجله ی دانستنیها ، ترجمه ی انگلیسی احادیث را هم در کنار رباعی می نوشت
حاجی که روزی ریش را کرده جدا
بیریشی او نبوده از روی رضا
وقت سحر اشتباهی اندر حمام
مالیده به ریش نوره را جای حنا
کنجکاوی ز عالمی پرسید
کز چه نام آدمی است بشر ؟
خنده ای کرد و در جوابش گفت
چون دو ثلثش درست باشد – شر
داستان در مورد یک چوپان بود و یک گوسفند، یک برّه. چوپان از شیر گوسفند میخورد و پشم و اضافی شیر و کره و ماست و پنیرش را می فروخت و زندگی را به خوبی می گذراند. تا اینکه یه روز به گوشت گوسفند طمع کرد. چاقوش را تیز کرد و آروم آروم به گوسفند نزدیک شد. برّه بی گناه که مشغول چرا بود به گمان اینکه چوپان اومده تا باهاش بازی کنه، براش نی بزنه یا پشم نرمش را نوازش کنه سرش را بلند کرد امّا دید چشم های چوپان را خون پر کرده. به دستهاش نگاه کرد و برق چاقو را دید. ترسید. غقب عقب رفت. به چوپان گفت : – میخوای چیکار کنی؟ تو چوپان منی، باید ازم نگهداری کنی. میخوای منو بکشی؟ چوپان چیزی نگفت چون چیزی نمی شنید. خون جلوی چشم هاش را گرفته بود. تند کرد که به گوسفند برسه. گوسفند فرار کرد. دوید و دوید. چوپان به سگش گفت گوسفند را بگیره. گوسفند دور شده بود و سگ به دنبالش می رفت و چوپان هم در پی اونها. گوسغند التماس می کرد: – تو که شیر و پشم من را داری، دست از سرم بردار. منو نکش. یاد روزهای خوب گذشته امان بیافت.
Developer : DANI & GHASEM
'طراحی شده توسط تیم DANI'